سرقت

سیروس هیچ وقت به قوانین و حقوق دیگران احترام نمی‌گذاشت. او ترجیح می‌داد تنها باشد و به کارهای خلاف و غیرقانونی، مثل دزدیدن، تقلب کردن و جنایت بپردازد. او هرگز احساس گناه یا پشیمانی نمی‌کرد. فقط به خودش فکر می‌کرد و به هیچ کس اعتماد نداشت. او همچنین به نظرات و احساسات دیگران بی‌تفاوت بود و صورتش همیشه سرد و بی‌رحم بود. این رفتار سیروس باعث شده بود که دیگران از او متنفر شوند. همکلاسی‌ها و همسایه‌هایش او را خطرناک و تهدیدآمیز می‌دانستند. آنها گاهی از سیروس می‌ترسیدند یا با او درگیر می‌شدند. سیروس به آنها توجه نمی‌کرد. او فقط به خودش مشغول بود. پلیس هم چندین بار سیروس را دستگیر کرده بود. آنها او را به جرائم مختلف، مثل سرقت، تجاوز، قتل و قاچاق مواد مخدر، متهم کرده بودند ولی او هربار با استفاده از وکلای خبره و رشوۀ پلیس، از دادگاه فرار کرده بود. چند سال بعد، سیروس در یک عملیات پلیسی در حالی که قصد داشت تا از یک بانک سرقت کند و چندین نفر از کارکنان و مشتریان آن را گروگان بگیرد کشته شد.

داستان بالا چه اختلال شخصیتی را نشان می دهد؟

پیام بگذارید

X