هوش هیجانی
هوش هیجانی توسط پیتر سالووی و جان مایر به عنوان توانایی وقوف بر احساسات خود و دیگران، تشخیص بین احساسات مختلف و اطلاق آنها و استفاده از اطلاعات عاطفی برای کنترل تفکر و رفتار تعریف شده است. این تعریف بعدها به چهار توانایی اصلی تقسیم شد:
- شناسایی هیجانات
- کاربرد هیجانات
- کنترل هیجانات
- درک هیجانات
این تواناییها متمایز و در عین حال با یکدیگر مرتبط هستند. هوش هیجانی، در واقع رمز موفقیت در زندگی است. علی رغم اینکه نظریههای هوش هیجانی در سال 1990 مطرح شدند، از آن زمان تاکنون مطالب زیادی درباره این موضوع نوشته شدهاند. از نظر برخی افراد هوش هیجانی و ضریب احساسی، حتی از ضریب هوشی اهمیت بیشتری دارند. هوش عاطفی یا هوش هیجانی را میتوان زیرمجموعهای از روانشناسی مثبتگرا دانست که دانشمندان بسیاری از جمله پیتر سالووی (Peter Salovey)، رووِن بار-اون (Reuven Bar-on)، دانیل گلمن و مارتین سلیگمن در توسعه آن نقش داشتهاند.
چرا باید در مورد هوش هیجانی اطلاعات کسب کنیم؟ آیا میتوان جهانی را تصور کرد که در آن هیچ یک از احساسات خود را درک نکرده باشیم؟ یا جایی که نمیتوان درک کرد نگاه شخص دیگری، از عصبانیت یا خشم است؟ عدم شناخت احساسات خود و دیگران در دنیای ارتباطات، به نوعی فاجعه خواهد بود و بدون آن از بخش اساسی تجربه روابط انسانی سالم بیبهره خواهیم بود. به همین منظور بهتر است با مفاهیمی از جمله احساسات (Feeling)، هیجان (Emotion) و خلق (Mood) آشنا شوید.
هیجان چیست؟
هیجانات حالات روانی مبتنی بر بیولوژیکی هستند که توسط تغییرات عصبی فیزیولوژیکی ایجاد میشوند، که به طور متفاوتی با افکار، احساسات، واکنشهای رفتاری و میزان لذت یا نارضایتی همراه است. در حال حاضر اجماع علمی در مورد تعریف هیجان وجود ندارد. هیجانات اغلب با خلق، شخصیت، گرایش، خلاقیت آمیخته هستند. تحقیقات در مورد احساسات در دو دهه گذشته افزایش یافته است و زمینههای بسیاری از جمله روانشناسی، پزشکی، تاریخ، جامعهشناسی احساسات و علوم رایانه در این زمینه کمک کردهاند.
نظریههای متعدد سعی در توضیح منشا، عملکرد و جنبههای دیگر هیجان دارند. پژوهشها در مورد مفهوم هیجان شامل توسعه دادههایی است که باعث تحریک و برانگیختن احساس میشود. علاوه بر این، اسکن PET و اسکن fMRI به مطالعه فرآیندهای تصویری تأثیرگذار در مغز کمک میکنند. از دیدگاه مکانیکی، هیجان یک تجربه مثبت یا منفی که با الگوی خاصی از فعالیت فیزیولوژیکی مرتبط است. احساسات تغییرات فیزیولوژیکی، رفتاری و شناختی متفاوتی را ایجاد میکنند. نقش اصلی احساسات برانگیختن رفتارهای تطبیقی بود که در گذشته به انتقال ژنها از طریق بقا، تولید مثل و انتخاب خویشاوند کمک میکرد.
در برخی نظریهها، شناخت جنبه مهمی از هیجان است. با این حال، نظریههای دیگر ادعا میکنند که هیجان از شناخت جدا است و میتواند مقدم بر آن باشد. تجربه آگاهانه یک هیجان، نمایشی ذهنی از تجربه آن هیجان را در گذشته نشان میدهد که یا فرضی است که با لذت یا نارضایتی ارتباط دارد. حالات با توضیحات کلامی تجربیات و توصیف یک وضعیت داخلی ایجاد میشود. هیجانات پیچیده هستند و نظریههای مختلفی در مورد این پرسش وجود دارد که آیا باعث تغییر در رفتار ما میشوند یا خیر.
فیزیولوژی هیجان با برانگیختگی سیستم عصبی ارتباط تنگاتنگی دارد. هیجان همچنین با گرایش رفتاری مرتبط است. افراد برونگرا اجتماعیتر هستند و احساسات خود را ابراز میکنند، در حالی که افراد درونگرا بیشتر از اجتماع کنار میروند و احساسات خود را پنهان میکنند. احساسات اغلب نیروی محرکه انگیزه هستند. از سوی دیگر، احساسات نیروهای علّی نیستند بلکه فقط سندرومهای اجزا هستند که ممکن است شامل انگیزه، احساس، رفتار و تغییرات فیزیولوژیکی باشد، اما هیچ یک از این اجزاء هیجان نیستند و همچنین احساس موجودی نیست که باعث ایجاد این اجزا میشود.
هیجان شامل اجزای مختلف مانند تجربه ذهنی، فرایندهای شناختی، رفتار بیانگر، تغییرات روانی و فیزیکی و رفتار ابزاری است. در یک زمان، دانشگاهیان سعی کردند احساسات را با یکی از مؤلفهها شناسایی کنند: ویلیام جیمز با تجربهای ذهنی، رفتارگرایان با رفتار ابزاری، روانشناسان با تغییرات فیزیولوژیکی و غیره. اخیراً گفته میشود هیجان از همه اجزا تشکیل شده است. اجزای مختلف هیجان بسته به رشته تحصیلی تا حدودی متفاوت طبقهبندی میشوند. در روانشناسی و فلسفه، هیجان معمولاً شامل تجربه ای ذهنی و آگاهانه است که در درجه اول با بیان روانکاوی، واکنشهای بیولوژیکی و حالات روانی مشخص میشود. توصیف چند جزء مشابهی از احساسات در جامعهشناسی یافت میشود. به عنوان مثال پگی تویتس هیجان را شامل اجزای فیزیولوژیکی، برچسبهای فرهنگی یا احساسی (مانند عصبانیت، تعجب)، اعمال بیانگر بدن و ارزیابی موقعیتها و زمینهها توصیف کرد. انگیزش و هیجان که یکی از مباحث روانشناسی است که به چرایی و چگونگی رفتارهای انسان با توجه به شرایط درونی، محیطی و فرهنگی میپردازد.
احساس و انواع احساس
احساس یا سُهِش (به انگلیسی: Feeling) در لغت، به معنی دریافتن، آگاه شدن و درک چیزی با یکی از حواس و در روانشناسی، بازتاب ذهنی تأثیرات مادی (فیزیکی) است که شالودهٔ همهٔ ادراکها بهشمار میرود.
انواع احساسات
درباره تعداد و انواع احساس که ما انسانها تجربه میکنیم، نظریههای گوناگونی وجود دارد. بهعقیده پل اکمن (Paul Eckman) روانشناس، احساسات اصلی انسان به ۶ دسته تقسیم میشوند:
۱. شادی
بسیاری از ما برای دستیابی به شادی و شادبودن تلاش میکنیم. چون شادی احساس خوشایندی است که رضایت و خوشبختی بیشتری را برای ما به ارمغان میآورد. شادمانی عمدتا با لبخندزدن یا صحبتکردن با لحن شاد نمود پیدا میکند.
۲. غم و اندوه
بر خلاف شادی، غم احساس ناخوشایندی است که اغلب با گریه، سکوت و کنارهگیری از جمع نمود پیدا میکند. همه ما هر ازچندگاهی غم را تجربه میکنیم و از اندوه خلاصی نداریم. احساساتی مثل اندوه، ناامیدی و حرمان اشکال دیگری از غم هستند. سوگ و اندوه ناشی از مرگ عزیزانمان، شدیدترین غمی است ک در طول زندگیمان تجربه میکنیم.
۳. ترس و وحشت
ترس ضربان قلب شما را افزایش میدهد یا باعث میشود که واکنش جنگ و گریز از خودتان نشان دهید. این مسئله ناشی از تهدیدهای واقعی یا شرایطی که به اشتباه تصور میکنیم چیزی تهدیدکننده در آن وجود دارد، ناشی میشود. تصمیمگیری درباره اینکه ترس احساس خوشایندی است یا خیر، دشوار است. چون بعضیها از افزایش ناگهانی آدرنالین ناشی از ترس مثل تماشای فیلمهای ترسناک، سوارشدن بر ترن هوایی، چتربازی و… لذت میبرند.
۴. انزجار
انزجار زمانی ایجاد میشود که شما پدیدهای ناخوشایند را مشاهده میکنید؛ مثل فاسدشدن غذا، استشمام بوی بد، خونریزی و غیره. همچنین، زمانی که فردی کاری غیر اخلاقی یا ناپسند انجام میدهد، حس انزجار در ما ایجاد میشود.
۵. خشم
خشم و عصبانیت عموما با حالات مختلف چهره اعم از اخمکردن، دادزدن یا رفتار خشونتآمیز نمود پیدا میکند. خشم معمولا شما را نسبت به انجام اقدامات مثبت و منفی وادار میکند. خشم یکی از طبیعیترین احساساتی است که روزانه آن را تجربه میکنیم. بنابراین، باید روشهای درستی را برای ابراز آن پیدا کنید تا خودتان یا اطرافیانتان بر اثر آن آسیب نبینید. خشم از آن دست احساساتی است که اگر بهدرستی کنترل نشود، ممکن است به خود فرد و اطرافیان او آسیب برساند. خوشبختانه کتابهای زیادی در زمینه کنترل خشم نوشته شده است که مدیریت خشم یکی از آنها است.
۶. غافلگیری و تعجب
باتوجهبه شرایط، غافلگیری میتواند احساس ناخوشایند یا خوشایندی باشد. در شرایطی که اتفاقی بر خلاف تصورتان رخ میدهد، احساس غافلگیری و تعجب به سراغتان میآید. وقتی پدیدهای شگفتزدهتان میکند، ممکن است دهان خود را باز کنید، نفسنفس بزنید یا فریادی از سر ترس و خوشحالی از گلویتان خارج شود. غافلگیری هم مانند ترس میتواند واکنش جنگ یا گریز را در شما ایجاد کند.
تفاوت هیجان و احساس چیست؟
هیجان، شامل پاسخهایی است که در درونیترین و قدیمیترین بخشِ مغز و بدن ما کدگذاری شده و خود را در قالب اثرات فیزیولوژیک مستقیم نشان میدهد. به عبارت دیگر، بسیاری از نشانههای هیجان را میتوان بر اساس شاخصهای فیزیولوژیک به صورت کاملاً شفاف و عینی اندازهگیری کرد. در واقع هیجان چرخه بین مغز و بدن هست. اما احساس (Feel)، از قشر جدید مغز نشأت می گیرند، غیرقابل اندازه گیری و آگاهانه هستند و به نوعی پاسخ به هیجان و تحت تأثیر تجربه های فرد، عقاید و خاطراتش هستند. ابتدا هیجان اتفاق می افتد و بعد احساس. احساسات کمتر فیزیکی هستند و بیشتر از طریق حواس پنجگانه درک می شوند چون بیان و توصیف تجربه هایی هستند که جسمانی نیستند. طولانی تر هستند مانند عشق. می توان آنها را ابراز نکرد و نشان نداد اما هیجان را نمی توان پنهان کرد. برخلاف هیجان ممکن هست ما بارها در شرایط تکراری قرار بگیریم ولی احساسات متفاوتی را تجربه کنیم.
خلق چیست؟
در روانشناسی، خلق (Mood) یک حالت عاطفی محسوب میشود که برخلاف هیجان یا احساسات، خلق به میزان کمتری شاخص است، شدت کمتری دارد و به ندرت توسط عوامل یا اتفاقات بیرونی تحریک یا تشدید میشود. معمولاً خلق دارای ظرفیت مثبت یا منفی است. به عبارت دیگر، مردم معمولاً در مورد روحیه خوب یا بد بودن صحبت میکنند. عوامل مختلفی بر خلق و خو تأثیر میگذارند و میتوانند اثرات مثبت یا منفی بر روحیه داشته باشند. خلق با ویژگیهای خلقی یا شخصیتی که طولانی مدتتر هستند، متفاوت است.
با این وجود، ویژگیهای شخصیتی مانند خوشبینی و روان رنجوری، فرد را مستعد وجود برخی از خلقیات میکنند. برخی از مشکلات روانی مانند افسردگی بالینی و دوقطبی، اختلالات خلقی محسوب میشوند. خلق یک حالت درونی و ذهنی است اما اغلب میتوان از وضعیت و سایر رفتارها نیز آن را استنباط کرد. خلق ما میتواند توسط یک رویداد غیر منتظره مانند خوشحالی هنگام دیدن یک دوست قدیمی یا عصبانیت از خیانت تغییر کند.