اصطلاح ذهن آگاهی، ترجمه اصطلاح ساتي در زبان پالی زبان مقدس بودائیان است، پالی 2500 سال پیش زبان روانشناسی بودایی بود و ذهن آگاهی هسته آموزش این سنت بوده آتی به معنای آگاهی، توجه و به خاطر آوردن است.
ذهن آگاه بودن معادل لغت انگلیسی ( to be mindful ) است(mind) یعنی فکر و ضمیر و (mindful)حالت پر شدن از فکر و اندیشه را تداعی مي كند و مخالف کلمه بي توجهي یا وضعیت هدایت خودکار(mindlessness) است. ذهن آگاهی به عنوان حالت توجه برانگیخته و آگاهی ازآنچه در لحظه کنونی اتفاق می افتد تعریف شده است؛ نوعي آگاهي است كه از طريق توجه كردن به شيوه ايي خاص و مداوم يعني هدفمند، به زمان حال و بدون قضاوت از تجارب لحظه به لحظه پرورش داده مي شود. دو روش مكمل براي اين منظور وجود دارد رسمي و غير رسمي. منظور از شيوه ي رسمي اين است كه روزانه زماني را به انجام تمرين با مراقبه هدايت شده بپردازيد و منظور از غير رسمي اين است كه اجازه بدهيم هر جنبه ايي از زندگي مان به شكلي راحت و طبيعي تمرين ذهن آگاهي باشد.
تفاوت ذهن آگاهي با
1.عدم ذهن آگاهي:
افراد غير خودآگاه داراي افكار اتوماتيك،داراي انگاره هاي ذهني(نگاه كردن ازيك منظر)،گوش كردن با داوري،گوش كردن هاي ضبط صوتي و..
2. مراقبه يا مديتيشن:
ذهن آگاهي نوعي سبك زندگي است كه باعث مي شود يك زندگي ذهن آگاهانه و بدون قضاوت داشته باشيد، مديتيشن نوعي تمرين بوده كه انواع مختلفي دارد ويكي از اهدافش رساندن شما به ذهن آگاهي است.
3.روانكاوي:
اساساً روان تحلیلگري، سرکوب هیجان و ایجاد قید و بند براي امیال و به ناهشیار رفتن آنها را سبب بروز اختلال می داند وبا استفاده از فنونی مانند تداعی آزاد و هوشیار کردن ناهشیار انسان را به سمت کسب بینش و آگاهی از نهاد فرا می خواند. در رویکرد ذهن آگاه نیز علت اختلالهاي روانی را در نا آگاهی و بد تنظیمی هاي هیجانی و گیر افتادن در دام افکار منفی می داند با این تفاوت که در درمان ذهن آگاهی فقط و فقط بر زمان حال تأکید می شود، بدون اینکه به گذشته بیمار علاقه اي نشان دهند یعنی شخص آگاهی خود را از گذشته و آینده به حال حاضر معطوف می کند و آگاهی و بینش از اکنون را هدف درمان می داند. درحالیکه در روان تحلیلگري به واکاوي گذشته بیمار و به ویژه دوران کودکی او علاقه مند است و بینش با استفاده از تعبیر و تفسیرهاي درمانگر حاصل می شود؛ که درنهایت بیمار با پالایش روانی به آگاهی می رسد.
4.شناختي-رفتاري:
- آموزش ذهن آگاهی با درمان کلاسیک شناختی رفتاری از جنبه های مهمی تفاوت دارد. برای مثال، آموزش ذهن آگاهی، شامل ارزیابی افکار تحت عنوان منطقی یا تحريف شده و یا کوششهای منظم برای تغییر افکار منطقی یا تحريف شده نیست. بلکه مراجع می آموزند که افکارشان را مشاهده کنند، اهمیتشان را در نظر بگیرند و از ارزیابی آنها جلوگیری کنند.
- تفاوت مهم دیگر این است که شیو ه های شناختی-رفتاری کلاسیک معمولاً یک هدف واضح و روشن، مثل تغییر یک الگوی فکری یا رفتاری دارند. برعکس در مراقبه ذهن آگاهی، نگرش متفاوتی وجود دارد که بر اساس آن از کشمکش پرهیز می شود. یعنی اگرچه یک تکالیفی نظیر نشستن بی حرکت، بستن چشمها و تمرین توجه انجام مي شود اما هیچ هدف خاصی اتخاذ نمی شود، شركت کنندگان کوششی برای ایجاد آرامش، کاهش درد، یا تغییر افکار و هیجانات خود به عمل نمی آورند، گرچه ممکن است به همین دلایل جهت درمان مراجعه کرده باشند. آنها به سادگی آنچه را که در هرلحظه اتفاق مي افتد، مشاهده می کنند .
- همچنین رویکرد ذهن آگاهی عنوان می کند که آموزش مؤثر مهار تهای ذهن آگاهی توسط متخصصین بهداشت روانی خود آنها را نیز درگیر فراگیری مهار تهای ذهن آگاهی می سازد در صورتي كه از متخصصینی که از شیو ه های کلاسیک رفتاری-شناختی استفاده مي كنند، انتظار نمي رود که درگیر تمریناتی شوند که در حال آموزش دادن آنها هستند.
تاريخچه ذهن آگاهي
موج سوم رفتار درماني در اوايل دهه ي 1990 با رشد درمان هاي ابتكاري شروع شد كه از اصول ذهن آگاهي استفاده مي كردند و روي آگاهي نسبت به لحظه ي حال و پذيرش آن تاكيد مي نمودند. درمان هاي موج سوم را مي توان به دو گروه تقسيم كرد: مداخله هايي كه براساس آموزش ذهن آگاهي هستند(شامل كاهش استرس مبتني بر ذهن آگاهي وشناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي) و مداخله هايي كه ذهن آگاهي را به عنوان يك مولفه ي كليدي به كار مي برند (مانند درمان مبتني بر پذيرش و تعهد و رفتار درماني ديالكتيكي) مي باشند.
ذهن آگاهي كه ريشه در تعاليم بودا دارد اولين بار توسط روانشناسي ترنس پرسونال از ديدگاه روانشناسي مورد بررسي قرار گرفت.
اين رويكرد در دهه ي 1970 توسط كابات زين پس از تاسيس كلينيك كاهش استرس در مركز پزشكي ماساچوست معرفي شد. در دهه ي 1990 ويليامز كاهش استرس مبتني بر ذهن آگاهي را براي كمك به افرادي كه از افسردگي رنج مي بردند توسعه داد.برنارد و تيزدل در سال 1990 در نظريه ي خود با عنوان سيستم هاي شناختي متعامل ذهن را داراي وجوه چندگانه معرفي كردند كه مسئول دريافت و پردازش اطلاعات جديد به صورت شناختي وهيجاني است. اين نظريه آسيب پذيري فرد نسبت به افسردگي را همبسته با اين مي داند كه فرد به چه مقدار بر فقط يكي از وجوه ذهن تكيه مي كند و سهوا ديگر وجوه را متوقف مي كند. سيستم هاي شناختي متعامل آگاهي فراشناختي است. يعني اين كه فرد بتواند به جاي آنكه افكار واحساسات منفي را بخشي از خويشتن خود بداند آنها را به عنوان وقايعي تجربه كند كه درحال گذر از پرده ي ذهن هستند.اين نظريه پردازي تيزدل را به خلق درمان شناختي مبتني بر ذهن آگاهي راهنمايي كرد. شيوه ايي كه وجه بودن را توسعه مي دهد در خلق اين شيوه درماني تيزدل، ويليامز و سگال هم نقش داشتند.نظريه ي اين افراد تا حدودي براساس برنامه كاهش استرس مبتني بر ذهن آگاهي استوار بود كه توسط كابات زين تدوين شده بود.
تاريخچه ذهن آگاهي در ايران
ذهن آگاهي در ايران براي نخستين بار در يك پروژه پژوهشي مشترك بين دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي و دانشگاه كلگيري كانادا در سال 1382 معرفي گرديد.
مفروضه هاي زير بنايي ذهن آگاهي:
1) غير قضاوتي بودن: به اين معناست كه فرد بايد به طور ارادي كاملا به آنچه كه در لحظه رخ مي دهد توجه كند بدون اينكه درباره ي شان قضاوت كند.
2)صبر: به اين معناست كه امور بايد در زمان خاص خودشان رخ دهند.
3) ذهن آغازگر: باورها ونگرش ما درباره ي برخي چيزها سبب مي شود كه درباره ي آنها پيش داوري كنيم اين كار مارا از ديدن چيزها يا واقعيت ها آن طور كه هستند باز مي دارد، تمرين ذهن آگاهي به ما كمك مي كند كه با رويدادها به گونه ايي برخورد كنيم كه انگار اولين بار است كه در حال رخ دادن هستند وآن ها را همان طور كه هستند تجربه كنيم.
4) اعتماد: به اين معناست كه فرد ياد مي گيرد چطور به احساسات خود افتخار كند نه اين كه آنها را از خود براند، انكارويا سركوب كند.
5) تقلا نكردن: تقريبا هركاري كه فرد انجام مي دهد، براي رسيدن به يك هدف يا براي بدست اوردن چيزي يا رسيدن به جايي است. اين نگرش مي تواند يك مانع جدي بر سر راه مراقبه باشد. اگرچه مراقبه كار و انرژي زيادي مي طلبد ولي تمرين هاي آن بيشتر فرد را در حالت “بودن” قرار مي دهند نه در حالت ” انجام دادن” هدف از تمرين هاي ذهن آگاهي خود ذهن آگاهي است نه چيزي ديگر و تقلا نكردن حالتي ست از انجام ندادن كاري، بلكه صرفا پذيرش همه ي چيزهايي هستند كه در لحظه رخ مي دهند در لحظه، همانطور كه هستند.
6)پذيرش: به معناي پذيرفتن كامل افكار، احساسات و حس هاي بدني وباورهاي شماست و درك آنها همانطور كه هستند. در واقع پذيرش به معناي پاسخ انفعالي به شرايط، رويدادها و تجارب دروني نيست بلكه عبارت است از ديدن و پذيرفتن آنها همان طور كه هستند نه آن طور كه شما مي خواهيد.
7)رها كردن: نچسبيدن و عدم دلبستگي جزو اساسي تمرين هاي حضور ذهن است افكار، احساسات و موقعيت هاي زيادي وجود دارند كه به نظر مي رسد ذهن تمايل دارد به آنها بچسبد، اگر خوشايند باشند، تلاش مي كنيم كه بارها وبارها تكرار شوند واگر ناخوشايند باشند تلاش مي كنيم از آنها اجتناب كنيم و يا از توجه به آنها خودداري كنيم. بگذار تا بگذرد يعني اجازه بده كه اين تجارب رها شوند و بگذرند به آنها نچسب تنها به آنچه كه اتفاق ميوفتد بنگر.
موارد ديگر شامل بخشندگي، قدرداني، گذشت وبردباري، بخشش، مهربانی،شفقت لذت ناشي از همدلي، و شكيبايي هستند كه به واسطه ي پرورش هفت نگرش بالا رشد مي یابند.
گردآورنده: دنیا فمی تفرشی